ازمایش میلگرام:
شرح ازمایش:
استانلی میلگرم، روانشناس اجتماعی آمریکایی، این آزمایش را برای یافتن پاسخ این سؤال طراحی کرده بود که آیا آیشمان و میلیونها نازی دیگر که مسبب هولوکاست بودند، همگی گناه کارند یا بنا به دلایلی از دستورات پیروی میکردند؟
در این آزمایش سه نقش وجود دارد، یک نفر آزمایشگر یا دانشمند، یک نفر فراگیر یا دانش آموز و فردی آزمودنی یا معلم که مسئول پرسش از دانشآموز و تنبیه او است. هنگامی که آزمودنی وارد فضای آزمایش میشود، تصور میکند که بازیگر نقش دانشآموز نیز خارج از مجموعه طراحان آزمایش و داوطلبی مثل خودش است. بین آن دو نفر برای نقش معلم و دانشآموز قرعه کشی صوری میشود، اما در حقیقت روی هر دو کاغذ معلم» نوشته شده و قرعهکشی در کار نیست؛ درنتیجه آزمودنی میبیند که نقش او معلم است و دانشآموز که در اصل خودش هم عضو مجموعه طراح آزمایش است، ادعا میکند که نقش دانشآموز به قرعه او در آمده است.
به آزمودنی گفته میشود که این آزمایش برای بررسی اثر تنبیه بر یادگیری است بدین شکل که دانشمند جفت لغاتی را برای یادگیری به دانش آموز ارائه میدهد، مثل تلفن – دیوار»، سگ – درخت»، ه – مداد» و از وی میخواهد این جفت کلمات را با هم به خاطر بسپارد.
سپس دانشآموز وارد اتاقی دیگری میشوند که در آن صندلی متصل به ولتاژ الکتریکی وجود دارد و به آن بسته میشود؛ حتی در برخی موارد به آزمودنی گفته میشد که دانشآموز ناراحتی قلبی دارد. معلم باید لغتی از هر گروه لغت را بگوید و دانشآموز لغت دوم را به او پاسخ دهد، مثلاً وقتی معلم گفت ه»، دانشآموز بگوید مداد».
اگر دانش آموز درست پاسخ بدهد، هیچ اتفاقی نمیافتد اما اگر اشتباه پاسخ بدهد، آزمودنی موظف است با فشردن کلیدهایی که باعث اتصال جریان برق به او میشوند، او را تنبیه کند. ۳۰ کلید رویِ صفحه وجود دارد که منجر به جریان برق از ۱۵ ولتی با عنوان ضربهی خفیف تا ۴۵۰ ولتی طبقه بندی شدهاند، آزمودنی باید هر بار کلید مربوط به ولتاژ بیشتری را فشار دهد؛ اما در اصل، ولتاژ برق واقعاً به فرد دانشآموز وصل نیست و صدایی که از او به گوش میرسد، متناسب با هر درجه ولتاژ روی نواری ضبط شده است و با فشردن کلید مربوط به آن ولتاژ، پخش میشود.
وقتی آزمایش شروع میشود دانشآموز پاسخ درست میدهد اما چند باری نیز پاسخ غلط را میگوید. هر بار آزمودنی کلید بعدی را میفشارد تا ضربهای با شدت بیشتر به دانشآموز وارد شود. در ضربه پنجم با ۷۵ ولت، دانشآموز شروع به داد و ناله میکند. در ضربه ۱۵۰ ولتی، از وی میخواهد آزمایش را متوقف کند. در ضربه 0 ولتی، فریاد میزند که نمیتواند درد را تحمل کند.
وقتی سطح ضربهها به کلیدی که کنار آن نوشته شده خطر، ضربه شدید» نزدیک میشود، آزمودنی صدای دانشآموز را میشود که با مشت به دیوار اتاق میکوبد و التماس میکند که او را خارج کنند، (حتی در مواردی با ادامه اعمال ولتاژ، صدای دانشآموز قطع میشود تا نگرانی بیشتری ایجاد کند) اما چون این پاسخ درست سؤال نیست، فرد آزمایشگر به آزمودنی دستور میدهد که بر شدت ولتاژ بیفزاید و ضربه شدیدتر و بعدی را وارد کند.
نتیجه:
برآورد میشد که تنها یک درصد از شرکتکنندگان تا مرحله آخر آزمایش پیش بروند. در موقعیت واقعی، بعضی از افراد وقتی به ولتاژ ۱۳۵ ولتی میرسیدند، کار را متوقف میکردند و در مورد هدف آزمایش میپرسیدند، اما وقتی به آنها گفته میشد مسئولیتی متوجه آنان نخواهد شد، بیشتر آنها به کارشان ادامه میدادند.
درواقع، تنها یک نفر قبل از رسیدن به درجه شوک ۳۰۰ ولت آزمایش را متوقف کرد و ۶۵ درصد شرکتکنندگان، آزمایش را تا آخرین مرحله ادامه دادند. گرچه که برخی از آنان اعتراض کردند، برخی سوالهایی پرسیدند، برخی خیس عرق شده بودند، میلرزیدند یا لکنت گرفته بودند، ولی از دستور اطاعت کردند و در حالی که دانشآموز از درد به دیوار اتاق مشت میکوبید، برق ۴۵۰ ولتی به وی اعمال کردند.
نکته جالب این است که هیچ یک از شرکتکنندگان حتی کسانی که آزمایش را ترک کردند، اصرار یا پیشنهادی مبنی بر متوقف شدن کل آزمایش بیان نکردند و هیچ کس اتاقش را برای بررسی سلامتی فرد دانشآموز ترک نکرد. شاید و شاید این بیانگر موقعیتی است که در آن اطاعت کردن آزمودنیها، مشابه اطاعت کردن آدولف آیشمان بود هنگامی که گفت تنها به قوانین و دستورات عمل کرده و وظیفهای که به او داده شده بود را انجام داده است.
منبع: ویکی پدیا و سایت فرادرس
درباره این سایت